بيا
اي طبيبا بسر بستر بيمار بيا بهر دلداري دلسوخته زار بيا
تو كه دل را به نگاهي بربودي زكفم بپرستاري بيمار دل افكار بيا
آتش هجر تو سوزانده همه هستي من به تسلاي دل و جان شرربار بيا
اشك هجر است كه از ديده من مي بارد بهر غمخواري اين چشم گهر بار بيا
دل من خون شد و از ديده برون مي ريزد به تماشاي دل و ديده خون بار بيا
يوسف فاطمه (ع) بين منتظران منتظرند پرده بردار ز رخ بر سر بازار بيا
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاريخ جمعه 15 آبان 1387
توسط هیئتی