1- عصمت از گناه و معصيّت
2- عصمت از اشتباه و سهو
تعريف مي شود. اين مسأله در دين مقدّس اسلام از اهميّت بسياري برخوردار است. اگرچه در برخي از جزئيّات آن ميان انديشمندان اختلاف نظر وجود دارد. ما در آينده به بعضي از اين اختلافات اشاره خواهيم کرد. امّا شايد جالب باشد که به تاريخچه اين بحث در ساير اديان نگاهي بيندازيم.
تاريخچه بحث عصمت پيامبران الهي(1)
1- يهوديّت:
در آيين يهود عصمت پيامبرانعليهم السلام مطرح نبوده است. «عهد قديم» در كتاب مقدس، پر از سخنان ناروايى است كه به پيامبران الهىعليهم السلام نسبت دادهاند. در اين آئين پيامبران مرتکب بسياري از بدي ها مي شوند. ساحت آن ها از دروغ و خيانت و غيره پاک نيست.
2- مسيحيت:
علماى مسيحي مسيح (عليه السلام) را از هر گناه و خطايى پيراسته مىشمارند، ولى اين اعتقادشان بدان دليل است كه او را خدا و يا يكى از خدايان سه گانه مىدانند. از نظر مسيحيان ساير پيامبران داراي عصمت به معنايي که در شيعه مطرح است، نمي باشند.
برخى تحليل گران شرق شناس مانند دونالدسن مسيحى و يا گلدزيهر يهودى مىگويند: مساله عصمت براى نخستين بار به وسيله متكلمان شيعه مطرح شده است؛ زيرا آنان براى برتر نشان دادن پيشوايان خود، مساله عصمت پيامبران را در اثبات عصمت امامان خود مطرح كردهاند تا از اين طريق بتوانند پيشوايان خود را معصوم معرفى كنند. (2)
در اين باره، بايد گفت: در قرآن، به حقيقت عصمت اشاره شده و اين صفت، در مورد:
1-ملائكه الهى آمده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد خودتان و اهل تان را از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ هاست، حفظ كنيد. بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگير [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.(3)
2- در مورد خود قرآن بيان شده است: لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛ از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمىآيد. وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده.(4)
ادامه دارد....
پي نوشت ها
1- به نقل از مقاله «عصمت نبى مکرم اسلام» با تصرّف.
2- دونالدسن، عقيدة الشيعة، ص 328 / گلدزهير، العقيدة و الشريعة، ص 180.
3- تحريم/ 6 .
4- فصلت/ 42.
رادفر
کارشناس فلسفه اسلامي
آنگاه که در دریای خروشان زندگی ،در چنگال طوفان جهل و ترس اسیر شدی ،و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهایی را آرزو کردی، قرآن بخوان!
آنگاه که عقلت ،احساساتت را به بند کشید و فکرت «عشقت »را ،و قوۀ پیوستن به یزدان به نیروی عرفان را ،از دست دادی،،. قرآن بخوان!
آنگاه که در کوچه باغهای یأس ،حیران و سرگردان ،نا امید و پریشان، در جستجوی قطره ای آب، کشتزار خشک و قحطی زدۀ اندیشه ات را تسلی می دهی ،از دریای بی کران امید لختی بر گیر و...قرآن بخوان!
آنگاه که مرگ را «ختم» و «معاد»را «وهم»،و پندار خود را ،«حتم »یافتی ،...قرآن بخوان!
آنگاه که غرور ،وجودت را گرفت و تفاخر شعورت را ،و ذلت خویش را عزت ،و نخوت خویش را ،همت یافتی، قرآن بخوان!
آنگاه که از درستی گسستی ،و بر مرکب سستی نشستی،و به پستی پیوستی و در منجلاب تباهی، رهایی را خواستی،قرآن بخوان!
آنگاه که نسیان گریبانت را گرفت و عصیان دامانت را، قرآن بخوان!
آنگاه که نهایت سعادت را، بودن و شهادت را، نهایت حیات پنداشتی، قرآن بخوان!
آنگاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت وآینده را حیرت احساس کردی ،«شب قدر »را به یاد آور و آنگاه، قرآن بخوان
آنگاه که در دل سیاه شب و در اعماق تاریک ظلمات ،در جستجوی نور و روشنی ، ره می پویی و در آرزوی صبح و سپیدی ،افق را به امید نظاره فلق مینگری تا شاید طلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی ،«قرآن»را باز کن ،تا در فلق برگهایش و در افق اندیشه ات شفق را دریابی ،آنگاه ... قرآن بخوان!
...اینک، قرآن بخوان!
يا رب به كريمي كريمانم بخش
بر أب دو ديده يتيمانم بخش
صد بار به لطف و كرمت بخشيدي
اين بار به سلطان خراسانم بخش
خواجه عبدالله انصاري
گلدستهها و صحن و سرا جار میزنند |
|
شب تا سحر برای خدا زار میزنند |
|
دیوانهها جنونزده با یك زبان خاص |
|
از جام ثامن الحججی جاز میزنند |
|
پروانههای شهر خدا گرد شمع او |
|
چنگی به چین پرده پندار میزنند |
|
هر شب كبوتران به تمنای یك طواف |
|
چرخی به دور حلقه سرا میزنند |
|
با لحن خود ابالحسنی حرف میزنند |
|
این پردهها كه بر دور دیوار میزنند |
|
نقارههای گنبد مولا رضا غروب |
|
آهنگ حج واجبه انگار میزنند |
|
هزار حنجره فریاد؛ یا رضا مددی |
|
پرم ز ظلمت و بیداد؛ یا رضا مددی |
|
خراب لحظه پرواز گِرد گنبد زرد |
|
دخیل پنجره فولاد؛ یا رضا مددی |
|
هاشم رضازاده ورقچی |
|
|
در ســـجدهاش شـــبانه غــزل میســرود كو |
|
مردی كه از مدینـه به این خاك پا گذاشت |
|
روشـــنتـــر از ســتاره و خورشــید بـود كو |
|
آن مرد ســبز پـوش، غزل نوش هشتمین |
|
در كوچــــههــــا نـــماز، اقـــامه نـــمود كو |
|
مردی كه بـــــا طنیـــــن لا الای خـــود |
|
گرد و غبـــــار، از تــــن شــــهری زدود كو |
|
دسـتی اشـاره كرد و خروشـید رود شهر |
|
آن دســــــت و آن تلاطــــــم و امواج رود كو |
|
یــك مرد نیســت كه ضامن آهو شود چرا |
|
نـــور الهـــدی، چـــراغ خــدا، مرد جــود كو |
|
امشــب چگونــه وصـف كنـم ماهتـاب را |
|
دعبــــل كه آفتــــاب جهــــان را ســــتود كو |
|
بـــا من بخـــوان ترانــه سرســبز بــاغ را |
|
ای ســـــروناز نغـــــمه گل در ســـــجود كو |
|
آنجاســت ســمت بــاور دل، بـاغ آسمان |
|
مأمون كه روی بســــــتر زر میغنـــــود كو |
|
بـا یـك بغل شكوفه و گل میرسد بهار |
|
مردی كه بــــال چلچلــــه را میگشــــود كو |
|
فـــردوس، امتــداد مســیر نـگاه اوسـت |
|
ای ابرهـــــــای معجــــــزه، رود خلــــــود كو |
|
بــاران! ببــار تــا هــمه ایــمان بیاوریـم |
|
در آیــــههـای چشـم تـــو ابـــر كبـــود كو |
|
ایـن روزهای سبز كه میلاد این گل است |
|
در رقص واژهها، دف و نی، چنگ و عود كو |
|
علی دولتیان |
راز شب تار بر ملا خواهد شد
در راه عزیزی است که با آمدنش
هر قطب نما قبله نما خواهد شد

زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول میطلبید و میگویید:
«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود:
«غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.
همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:
«از بعضی گریهها ناراحت هستم!»
یکی از بزرگان میگوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخواندهام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان میخوانند که گویی شاهنامه میخوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.
ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کردهام.
حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند:
«در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.
«در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.»
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- میباشد.
در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت میباشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. زیارت نامه میخواندند. همین زیارت نامه معمولی را میخواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟
حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
منبع: کتاب به سوی محبوب، و کتاب برگی از دفتر آفتاب. آیة الله بهجت
پشت كوههای خراسون مرقد پاكتو دیدن واسه او صحن مطهر تو غروب كنار ایوون |
|
واسه كفترای معصوم كه تو آسمون میگردن |
|
واسه آدمای مغموم كه میان، دخیل میبندن |
|
واسه اون هوای تازه كه پر از عطر گلابه |
|
اگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابه |
|
واسه اون حوض قشنگی كه پر از آب زلاله |
|
واسه سنگ فرشای ایوون كه برام خواب و خیاله |
|
دل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونی |
|
چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم |
|
یا كه از تربت پاكت مثل یاسا بو بگیرم |
|
واسه اون اوج شكفتن توی عالم زیارت |
|
واسه اون لحظه كه آدم میرسه به بینهایت |
|
واسه اون كفشا كه مردم روی پله در میارن |
|
واسه اون شمعی كه روشن توی صحن تو میزارن |
|
واسه اون ساحت پاكی كه درش همیشه بازه |
|
واسه دستای نیازی كه به سوی تو درازه |
|
دل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونی |
|
هیچ كسی نومید و ناكام نمیره از آستانت |
|
تو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانت |
|
مثل مرهم تو میمونی واسه آدمای دربند |
|
تو امیدی كه میشینه توی قلب یه نیازمند |
|
تو صدام كن، تو صدام كن، زائر كوی تو باشم یا برای كفترات من، سر ظهر دونه بپاشم من یه قاصر یه خطاكار لحظه خوب مناجات میدونم كه هیچ نیازی به زیارتم نداری اما من غرق نیازم اما تو بزرگواری واسه تو حرم نشستن واسه لحظهی رسیدن دل من تنگ میدونی كاشكی قابلم بدونی |

زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت. ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته میشدند و طبیعی بود که مردم سخت به آن حضرت احترام میگذاشتند...
اما همین امام بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونهای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است. ابن شهر آشوب مینویسد: حضرت رضا علیهالسلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود ـ و ایشان را نمیشناخت ـ از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه کیسه او را بکشد. حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را میشناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد. با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود.
منبع: مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص412.
بيا
اي طبيبا بسر بستر بيمار بيا بهر دلداري دلسوخته زار بيا
تو كه دل را به نگاهي بربودي زكفم بپرستاري بيمار دل افكار بيا
آتش هجر تو سوزانده همه هستي من به تسلاي دل و جان شرربار بيا
اشك هجر است كه از ديده من مي بارد بهر غمخواري اين چشم گهر بار بيا
دل من خون شد و از ديده برون مي ريزد به تماشاي دل و ديده خون بار بيا
يوسف فاطمه (ع) بين منتظران منتظرند پرده بردار ز رخ بر سر بازار بيا
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه ای تیر غمت رادل عشاق نشانه فتگانش هر بامداد ٫ با یاد او سر از خواب بر می دارند و شبانگاهان از هجر روی او ٫ دیده تر می سازند که این ستاره تابان از پس پرده غیبت به درآید و خاک مقدمش ٫ توتیای دیده دلدادگان شود . یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور -------------------- ----------------------- کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن------------------------ --------------------- وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور دلهای مشتاقان در انتظار مقدم کسی می طپد که شمع وجودش٫ محفل آرای بزم است و دریای جودش٫ روح بخش هر موجود ٫ که بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء
ترجمه :بسا كه يك خوردن چيزى ، تو را از خوردن بسيارى از خوردنيهاى ديگر، محروم مى كند.
شرح :گاهى كسى را مى بينيم كه سر سفره ، به غذائى ميرسد كه با وضع مزاجى آن روز او سازگار نيست و نبايد از آن بخورد. اما او نميتواند از هوس خوردن جلوگيرى كند، و از آن غذائى ناسازگار ميخورد، و چند ساعت بعد، به بستر بيمارى مى افتد. يا گاهى ، كسى ديگرى را مى بينيم ، كه ناراحتى مزاجى ندارد، ولى در خوردن غذا، چنان افراط و زياده روى ميكند كه بيمار مى شود.
در هر حال ، اينگونه افراد، بخاطر آن كه نتوانسته اند شكم خود را نگاه دارند چنان بيمار و نزار ميشود، كه تا مدتها از خوردن بسيارى از غذاها و ميوه ها و خوراكى ها محروم ميشوند. و ته دستور پزشك با چند روز، جز غذائى ساده ، نميتوانند به چيز ديگرى لب بزنند.
در حاليكه اگر آن يكى ناپرهيزى نميكرد، و اين يكى به افراط و زياده روى نمى پرداخت هر دو، در روزهاى بعد نيز ميتوانستند از هر نوع خوراكى استفاده كنند، و ناچار از تحمل چند روز پرهيز و محروميت نمى شدند.
اين سخن امام عليه السلام ، به ما مى آورد كه : در هر كارى ، بايد به عاقبت آن هم بينديشيم و صلاح خود را تشخيص دهيم . يعنى اگر ديديم ، در كارى ، با يكبار استفاده كردن ، چندين استفاده بعدى را از دست ميدهيم ، بايد از انجام آن كار خوددارى كنيم
برگرفته از سایت نهج البلاغه