
کمی از رد پای توست جنگل، کوه ، صحرا هم
تو از تورات وانجیل و زبور از نور لبریزی
تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم
جهان نیلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی
تویی تو نوح موسی هم، تویی تو خضر عیسی هم
نوایت نغمه ی داوود، حسنت سوره یوسف
مرا ذوق شنیدن می کشد شوق تماشا هم
تو آن ماهی که در پایت تلاطم می کند دریا
من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم
اسیر روی ماه تو هواخواه نگاه تو
نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم
تمام روز ها بی تو شده روزمبادا نه
که می گرید به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
که بی توتیره و تلخ است چون دیروز فردا هم
جهانی را که پژواک صدایت را نمی خواهد
نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم
» آن كسانى كه اصحابالليلاند - كسانى هستند كه براى خدا در شب قيام ميكنند - يا كار دشوار را براى مردم در شب انجام ميدهند، يا آن كسانى كه حملةالقرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدايت قرآن حركت ميكنند، «اشراف» اينها هستند.
» كسانى كه پول دارند، ثروت دارند و جايگاه اجتماعى دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشى اسلامى «اشراف» محسوب نميشوند.
نكوهش يك كارگزار
پس از ياد خدا و درود از تو خبرى رسيده است كه اگر چنان كرده باشى، پروردگار خود را به خشم آورده، و امام خود را نا فرمانى، و در امانت خود خيانت كردهاى.
به من خبر رسيده كه كشت زمينها را بر داشته، و آنچه را كه مىتوانستى گرفته، و آنچه در اختيار داشتى به خيانت خوردهاى،
پس هر چه زودتر حساب اموال را براى من بفرست و بدان كه حسابرسى خداوند از حسابرسى مردم سختتر است.
با درود.
(40) و من كتاب له عليه السلام إلى بعض عماله
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ
بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلَامُ
كسي را كه ذليل و خوار نمي خواست و هيچ كس در حيا و شرم به او نمي رسيد هرگاه از فردي آزرده مي شد در چهره اش نمايان مي شد ولي گلايه و اعتراض نمي كرد.
با فقرا و نيازمندان هم نشيني داشت و بر سر سفره آنان مي نشست و با دست خود به آنان غذا مي داد و هرگز فقيري را به دليل فقر و تهي دستی اش تحقير نكرد. ازهيچ سلطاني هراس نداشت و مستمندان و پادشاهان را با يك روش دعوت به توحيد مي كرد.با فقرا به گونه اي انس داشت كه آنها او را از خود مي دانستند و از همه ساده تر و از همه نسبت به آنها مهربان تر بود.
هرگز ديده نشده كه به كسي دشنام دهد و سخن بي جايي بر زبان آورد و عمل سبكي انجام دهد از همه مردم بخشنده تر بود و ثروتي ذخيره نمي كرد و هرگاه بعد از بخشش چيزي باقي مي ماند به خانه نمي رفت تا آن را به نيازمندي مي رساند.
از آنچه با زحمت وتلاش خود و يا از هداياي ديگران فراهم شده بود فقط به اندازه خوراك بر مي داشت و آن را نيز از كم ارزش ترين خرما و جو انتخاب مي كرد و بقيه را در راه خدا صرف مي كرد.
از صفات بارز رسول اكرم (ص) عيادت از بيماران بود حتي اگر خانه او در منطقه دور دست شهر بود و دوم شركت در تشييع جنازه اصحاب كه هيچ گاه آنها را تنها نمي گذاشت و به دنبال جنازه حركت مي كرد و بر او نماز مي خواند و دعا مي فرمود.
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و سلم: