درخت درد را پرورده بودند
برای او خبر آورده بودند
که ای خاکی نشین آسمانها
زبانم لال زهرای تو جان داد
تب غمناله اش در جوش می رفت
همان خیبر شکن از هوش می رفت
به هوش آمد سوی خانه روان شد
به سوی نعش مظلومه دوان شد
رسید و دید یارش بر زمین است
همه دار و ندارش بر زمین است
نشسته و خیمه زد بر جسم بانو
سر بانو نهاده روی زانو
تلطف کرد با آن باغ چیده
تکلم کرد با یار شهیده
که ای خورشید بی همتا علی ام
لب از لب بازکن زهرا، علی ام
سخنهای علی اعجاز می کرد
که زهرا چشم بر او باز می کرد
به آنچه بین عشاق است مرسوم
نگاهی کرد مظلومه به مظلوم
که گرچه مست از جام وصالم
حلالم کن تو ای مظلوم عالم
سروده جواد محمدزمانینظرات شما عزیزان: